تلاش کردند اندیشه از سینما بیرون برود، حاشیه سینما را به متن آوردن، صنعت سینما را به تزریق پولهای بیحسابوکتاب آغشته کردند، اصلاً برایشان بازگشت سرمایه مهم نبود، مانند زهری که به رگ سینما تزریق کردند گفتند فیلم میسازیم و مهم نیست کسی ببیند، خودمان میبینیم. با این کار اقتصاد و صنعت سینما متلاشی شد. ما گوهر گرانبهایی به نام سینمای ایران داریم، قبلتر فستیوالهای دنیا برای نمایش فیلمهای ایران صف میایستادند.
واقعاً چه اتفاقی افتاده که ابتذال به اندیشه ترجیح داده شده است؟ امروز آنقدر ترافیک فیلمهای مبتذل زیاد شده که حتی الان فیلمنامههای زرد در صف ساخته شدن هستند.
البته به عقیده من هم هیچ اشکالی ندارد، سینما مانند سفره مرتضی علی میماند و همه میتوانند سر آن سفره بنشینند اما نکته این است که چه کسی در متن سینما باشد و چه کسی در حاشیه آن، مشکل اصلی از جایی شروع شد که سینمای مبتذل تبدیل به اصل سینما شد و سینمای اهل اندیشه به حاشیه رانده شد.
الان هم گاهی آقایان میرکریمی و فرهادی یک فیلمی تولید میکنند و مخاطب هم آن را تماشا میکند ولی عمومیت ندارد، شما بررسی کنید تا ببینید چه میزان از هنرمندان هستند که سالهاست خانه نشین شدند و اصلا کار نکردند.











