در سالهای اخیر، استان گیلان با وجود برخورداری از منابع طبیعی ارزشمند، موقعیت جغرافیایی ممتاز و ظرفیتهای قابلتوجه اقتصادی، همچنان با نرخ بیکاری نسبتاً بالا مواجه است. این وضعیت در نگاه نخست نوعی تناقض را نشان میدهد: استانی که همزمان قطب گردشگری، کشاورزی، شیلات و صنایع کوچک است، چرا نتوانسته است اشتغال پایدار و گسترده ایجاد کند؟ برای پاسخ به این پرسش باید به مجموعهای از عوامل ساختاری، اقتصادی و اجتماعی توجه کرد که بر یکدیگر اثر میگذارند و به شکلگیری این چالش منجر شدهاند.
یکی از عوامل اصلی، ساختار سنتی اقتصاد استان است. بخش بزرگی از اشتغال گیلان بر پایه کشاورزی خرد، شیلات سنتی و خدمات فصلی بنا شده است؛ بخشهایی که از نظر بازدهی اقتصادی، توان ایجاد مشاغل پایدار و درآمدزا در سطح بالا را ندارند. کشاورزی گیلان—مانند برنج، چای و زیتون—بهشدت به فصل برداشت وابسته است و درآمد آن برای بسیاری از خانوارها کافی نیست. از سوی دیگر، کوچکبودن اراضی و بهرهوری پایین، باعث شده کشاورزی نتواند نقش موتور توسعه را ایفا کند. بنابراین هرچند ظرفیت طبیعی وجود دارد، اما ساختار سنتی و عدم نوسازی آن، مانع بهرهبرداری اشتغالزا شده است.
گردشگری نیز با اینکه یکی از ستونهای اقتصادی گیلان محسوب میشود، اما اغلب فصلی و ناپایدار است. نبود زیرساختهای گسترده، سرمایهگذاری کلان، آموزش نیروی انسانی حرفهای و نیز تمرکز گردشگری بر تعطیلات و فصول خاص، باعث شده بسیاری از مشاغل این حوزه دوام طولانی نداشته باشند. این موضوع بهویژه برای جوانانی که به دنبال اشتغال پایدار هستند، یک مانع جدی است و موجب میشود بخش گردشگری با وجود ظرفیت فراوان، نتواند نقش تعیینکنندهای در کاهش بیکاری ایفا کند.
عامل مهم دیگر، ضعف صنایع متوسط و بزرگ در استان است. گیلان برخلاف برخی استانهای صنعتی، میزبان صنایع مادر یا تولیدیهای بزرگ نیست و بیشتر صنایع آن در قالب کارگاهها و واحدهای کوچک فعالیت میکنند. نبود زنجیره ارزش صنعتی و کمبود سرمایهگذاری بلندمدت در حوزههایی مانند صنایع غذایی پیشرفته، بستهبندی صادراتمحور یا صنایع تبدیلی پرظرفیت، باعث شده فرصتهای شغلی گسترده ایجاد نشود. حتی محصولاتی مانند چای یا ماهی، که قابلیت ارزشافزوده بالا دارند، اغلب در مراحل ابتدایی زنجیره تولید متوقف میشوند و از ظرفیت واقعی اشتغالآفرینی آنها استفاده نمیشود.
از سوی دیگر، مهاجرت معکوس و افزایش جمعیت جویای کار نیز فشار بر بازار کار استان را افزایش داده است. گیلان به دلیل شرایط آبوهوایی، جاذبههای طبیعی و کیفیت زندگی مطلوب، مقصد بسیاری از مهاجران داخلی شده است. ورود جمعیت جدید در حالی رخ میدهد که ساختار اقتصادی استان هنوز توان جذب گسترده نیروی کار را ندارد. این مسئله شکاف بین عرضه و تقاضای نیروی کار را عمیقتر میکند.
نبود برنامهریزی بلندمدت و هماهنگ نیز نقش قابلتوجهی دارد. توسعه اقتصادی گیلان در سالهای مختلف با تغییر سیاستها، طرحهای نیمهتمام، نبود نقشه جامع اشتغال و کمبود مدیریت واحد برای بهرهبرداری از منابع همراه بوده است. ظرفیتهایی مانند ساحل، جنگل، مرز دریایی با کشورهای حاشیه خزر و امکان توسعه تجارت دریایی، هنوز به شکل یکپارچه و هدفمند فعال نشدهاند. در واقع، پتانسیلها وجود دارند اما در غیاب مدیریت منسجم، سرمایهگذاری مؤثر و برنامهریزی پایدار، تبدیل به فرصتهای شغلی گسترده نشدهاند.
نکته دیگر به مهارت نیروی کار بازمیگردد. بسیاری از جویندگانکار در گیلان مهارتهای تخصصی موردنیاز بازار امروز—بهویژه در حوزههای دیجیتال، گردشگری حرفهای، صنایع غذایی پیشرفته و شیلات مدرن—را ندارند. فاصله میان آموزشهای دانشگاهی و نیازهای واقعی اقتصاد استان نیز این چالش را تشدید کرده است. نتیجه این میشود که حتی زمانی که مشاغلی در برخی حوزهها ایجاد میشود، تطابق لازم میان عرضه نیروی کار و تقاضای کارفرمایان شکل نمیگیرد.
در مجموع، نرخ بالای بیکاری در گیلان نتیجه نبود ظرفیت نیست، بلکه محصول عدم بهرهبرداری درست از ظرفیتهاست. اقتصادی مبتنی بر فعالیتهای سنتی، فقدان صنایع بزرگ، گردشگری فصلی، مهاجرت رو به افزایش، ناهماهنگی مدیریتی و شکاف مهارتی، همه عواملی هستند که باعث شدهاند گیلان با وجود استعدادهای طبیعی و انسانی فراوان، هنوز نتواند به سطح مطلوبی از اشتغال پایدار برسد. حل این مسئله نیازمند رویکردی جامع و بلندمدت است: از نوسازی کشاورزی و تقویت صنایع تبدیلی تا توسعه گردشگری پایدار، جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی و ارتقای مهارتهای نیروی کار. تنها در این صورت است که ظرفیتهای گیلان میتوانند به موتور اشتغالزای واقعی تبدیل شوند.








