در سالهای اخیر، بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر به یکی از اصلیترین محورهای توسعه اقتصادی، زیستمحیطی و حتی ژئوپلیتیکی در جهان تبدیل شده است. در میان این منابع، پنلهای خورشیدی با سرعتی خیرهکننده در حال نفوذ به زیرساختهای تولید انرژی هستند. ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد خود، یکی از پتانسیلدارترین کشورها در حوزه انرژی خورشیدی به شمار میآید. با این حال، سؤال بنیادین این است که آیا پنلهای خورشیدی میتوانند نقش قابل توجهی در توسعه صنعتی ایران ایفا کنند؟ یا در بستر فعلی اقتصادی، سیاسی و فنی، این مسیر بیش از آنکه یک واقعیت قابل تحقق باشد، به آرزویی دوردست شبیه است؟
بر کسی پوشیده نیست که ایران با داشتن بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در سال، در ردیف کشورهای ممتاز جهان از نظر ظرفیت تابش خورشیدی قرار دارد. پهنههای گستردهای از دشتهای مرکزی و شرقی کشور – از کرمان تا یزد و از سیستان تا خراسان جنوبی – میتوانند میزبان مزارع عظیم خورشیدی باشند.
در نگاه اول، این پتانسیل به معنای قدرت بیرقیب در تولید برق پاک و ارزان است؛ عاملی که میتواند یکی از کلیدیترین موانع توسعه صنعتی کشور – یعنی هزینههای بالای انرژی، فرسودگی شبکه برق و وابستگی به سوختهای فسیلی – را از میان بردارد. اما آیا صرف وجود تابش خورشید به معنای توان بهرهبرداری مؤثر از آن است؟
واقعیت این است که توسعه صنعتی مبتنی بر انرژی خورشیدی، نیازمند اکوسیستمی است که نهتنها به زیرساخت سختافزاری بلکه به زیرساخت نرمافزاری – اعم از سیاستگذاری، سرمایهگذاری، تحقیق و توسعه – نیز نیاز دارد.
یکی از چالشهای اساسی، نبود سیاستهای پایدار و منسجم در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر است. طی سالهای اخیر، تغییرات متعدد در نرخ خرید تضمینی برق خورشیدی، بروکراسی فرساینده برای دریافت مجوزها، و نبود یک استراتژی ملی منسجم، باعث سردرگمی و بیاعتمادی سرمایهگذاران داخلی و خارجی شده است.
از سوی دیگر، ایران در زنجیره ارزش فناوری پنلهای خورشیدی – از تولید سلولهای خورشیدی تا ساخت اینورترها و ذخیرهسازها – تقریباً بهصورت کامل به واردات وابسته است. در شرایط تحریم، این وابستگی نهتنها مانع توسعه میشود بلکه توسعه را به ابزار فشار سیاسی و اقتصادی بدل میسازد.
نکته مهم و کمتر مورد توجه این است که ساختار فعلی صنعت برق ایران که بر مبنای یارانه سنگین به برق حرارتی بنا شده، خود به مانعی جدی برای توسعه انرژی خورشیدی تبدیل شده است. تا زمانی که برق مصرفی صنایع با نرخهایی بسیار پایینتر از قیمت تمامشده تأمین میشود، سرمایهگذاری در انرژی خورشیدی نه برای بخش خصوصی توجیه اقتصادی دارد و نه برای دولت اولویت پیدا میکند.
این در حالی است که بازنگری در نظام تعرفهگذاری انرژی میتواند نهتنها به نفع توسعه انرژیهای پاک باشد، بلکه با کاهش بار مالی یارانهها، منابع جدیدی برای توسعه زیرساختهای صنعتی آزاد کند. آیا دولت حاضر به این جراحی اقتصادی خواهد بود؟
با وجود تمامی موانع، نمیتوان انکار کرد که پنلهای خورشیدی میتوانند نقشی انقلابی در تحول صنعت ایران ایفا کنند. صنایع بزرگ از جمله فولاد، سیمان و پتروشیمی، که جزو پرمصرفترین صنایع از نظر انرژی هستند، میتوانند با سرمایهگذاری در نیروگاههای خورشیدی اختصاصی، هم به استقلال انرژی برسند و هم هزینههای عملیاتی خود را کاهش دهند.
از سوی دیگر، شکلگیری خوشههای صنعتی مبتنی بر انرژی خورشیدی در استانهای محروم و مرزی – که عموماً از نظر زیرساختهای انرژی در تنگنا هستند – میتواند به توزیع متوازنتر توسعه و کاهش مهاجرتهای اجباری منجر شود.
اما تحقق این چشمانداز نیازمند اقداماتی فوری، شجاعانه و ساختارشکن است: تدوین یک نقشه راه ملی با ضمانت اجرا، تسهیل فضای سرمایهگذاری، حمایت از تولید داخل تجهیزات خورشیدی، و بازنگری در سیاستهای یارانهای انرژی. بدون این اقدامات، پتانسیل خورشیدی کشور ممکن است همچنان در قالب پروژههای کوچکمقیاس و پراکنده باقی بماند؛ دستاوردی ناکافی برای صنعتی که تشنه انرژی ارزان، پایدار و در دسترس است.
در نهایت، نقش پنلهای خورشیدی در توسعه صنعتی ایران نه یک افسانه دستنیافتنی است و نه راهحلی ساده و بیهزینه. این فناوری، یک فرصت واقعی است؛ اما فرصتی که نیاز به اراده سیاسی، بلوغ مدیریتی، و تغییر در نگاه سنتی به صنعت انرژی دارد. اگر این تحول ساختاری و فکری صورت نگیرد، ایران ممکن است نهتنها از قطار جهانی گذار انرژی عقب بماند، بلکه در آیندهای نهچندان دور با بحرانهای گسترده در تأمین انرژی صنایع خود روبهرو شود. پنلهای خورشیدی میتوانند موتور محرک توسعه صنعتی باشند – اگر فرصت را به تهدید تبدیل نکنیم.











