استان گیلان، با پیشینهای طولانی در تولید نساجی و پوشاک، روزگاری از قطبهای اصلی این صنعت در ایران محسوب میشد. کارخانههایی چون ایرانپوپلین، فومنات، پوشش و جامعه، نهتنها نقش کلیدی در تأمین نیاز کشور داشتند، بلکه بخشی از هویت صنعتی گیلان را شکل میدادند. اما اکنون، در دورانی که صنعت پوشاک کشور تحت فشارهای رکود داخلی، افزایش هزینههای تولید و رقابت سنگین جهانی قرار دارد، چشمانداز این حوزه در گیلان نیازمند بازنگری جدی است.
سایه رکود بر بدنه صنعت
رکود اقتصادی کشور، کاهش قدرت خرید خانوارها، افزایش نرخ مواد اولیه و رشد هزینههای نیروی انسانی، دستبهدست هم دادهاند تا بسیاری از واحدهای تولیدی در گیلان یا به حالت نیمهفعال درآیند یا بهطور کامل تعطیل شوند. مصرفکننده ایرانی که بهدلیل افت ارزش ریال و تورم مداوم توان خرید خود را از دست داده، دیگر تمایلی به خرید کالای ایرانی با قیمتهای بالا ندارد؛ حتی اگر کیفیت آن قابل رقابت با برندهای خارجی باشد.
در این شرایط، تولیدکنندگان محلی با دوراهی دشواری مواجهاند: یا باید کیفیت را فدای کاهش قیمت کنند، یا بازار داخلی را بهنفع واردات رسمی و غیررسمی واگذارند. بسیاری از تولیدکنندگان گیلانی که زمانی بازارهای داخلی را در اختیار داشتند، اکنون زیر سایه واردات کالاهای ارزانقیمت از بنگلادش، چین و ترکیه قرار گرفتهاند.
رقابت جهانی؛ زمینی ناهموار برای تولیدکننده ایرانی
اگرچه در سالهای اخیر شعار حمایت از تولید ملی بارها از سوی مسئولان مطرح شده، اما واقعیت میدانی حاکی از آن است که تولیدکننده ایرانی – و بهطور خاص گیلانی – هنوز به ابزارهای رقابتپذیری در سطح بینالملل مجهز نشده است. نبود فناوری بهروز، فرسودگی ماشینآلات، کمبود سرمایهگذاری خارجی، و چالشهای صادراتی از جمله نبود برندهای معتبر صادراتمحور، صادرات را برای صنایع پوشاک گیلان به یک رؤیای دوردست تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، کشورهایی که در سالهای گذشته با هدف حضور جدی در بازارهای جهانی پوشاک برنامهریزی کردهاند، امروز با استانداردسازی تولید، برندینگ قوی و بستههای حمایتی هوشمند، سهم بزرگی از بازار جهانی را در اختیار دارند. رقابت با چنین کشورهایی نیازمند تحول عمیق در زیرساختها و سیاستهای حمایتی داخلی است؛ تحولی که هنوز در صنعت پوشاک گیلان نمود عملی پیدا نکرده است.
گیلان؛ ظرفیتها و فرصتهای فراموششده
با وجود همه این چالشها، گیلان همچنان از مزیتهای نسبی بیبدیلی در صنعت نساجی و پوشاک برخوردار است. وجود نیروی کار آموزشدیده، پیشینه فرهنگی قوی در بافندگی، نزدیکی به بازارهای شمالی ایران و دسترسی به مرزهای آبی خزر، ظرفیتهایی هستند که اگر در قالب یک نقشه راه علمی و اجرایی قرار گیرند، میتوانند این استان را دوباره به عرصه رقابت بازگردانند.
توسعه خوشههای صنعتی پوشاک در شهرستانهایی مانند رشت، لاهیجان و انزلی، احیای کارگاههای کوچک خانگی با مدلهای جدید اقتصادی، و جذب سرمایهگذاری برای تولید پارچههای باکیفیت داخلی، تنها بخشی از راهکارهایی است که میتواند این صنعت را از وضعیت فعلی خارج کند.
نیاز به سیاستگذاری جسورانه و بلندمدت
برای بازآفرینی صنعت پوشاک گیلان، صرفاً حمایتهای مقطعی مالی و تسهیلات بانکی کارساز نخواهد بود. آنچه نیاز است، سیاستگذاری بلندمدت، جسورانه و مبتنی بر واقعیتهای بازار جهانی است. دولت باید با تسهیل صادرات، حذف موانع گمرکی غیرضروری، ارائه یارانه هدفمند انرژی و توسعه زیرساختهای لجستیکی، زمینهای فراهم کند تا تولیدکنندگان گیلانی بتوانند به جای رقابت در بازارهای محدود داخلی، به بازیگران منطقهای در حوزه پوشاک تبدیل شوند.
در نهایت، آینده صنعت پوشاک گیلان نه در نوستالژی کارخانههای ورشکسته دیروز، بلکه در بازتعریف هویت صنعتی امروز با نگاه به آیندهای جهانی رقم خواهد خورد. اگر این فرصت تاریخی از دست برود، گیلان شاید برای همیشه از فهرست مناطق صنعتی کشور حذف شود و میراث نساجی آن تنها در خاطرهها باقی بماند.











