در دهههای اخیر، با وجود رشد کمی صنایع و تلاش برای بومیسازی فناوری، صنعت ایران همچنان با چالشی جدی مواجه است: ناتوانی در عبور از تله فناوری و عدم شکلگیری نوآوریهای پایدار و رقابتپذیر. پرسش اصلی این است که چرا با وجود زیرساختهای صنعتی نسبی، منابع انسانی توانمند، و سیاستهای حمایتی، همچنان نوآوری صنعتی در کشور رخ نمیدهد و صنایع ایرانی عمدتاً در تکرار فناوریهای قدیمی و مونتاژ محصولات باقی ماندهاند؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است نگاهی عمیقتر به ساختار اقتصاد صنعتی ایران و ویژگیهای آن داشته باشیم. در گام نخست، باید به تفاوت بنیادین میان «تقلید فناوری» و «نوآوری فناورانه» توجه کرد. بسیاری از صنایع کشور، بهویژه در حوزههایی مانند خودروسازی، لوازم خانگی و حتی برخی بخشهای پتروشیمی، سالهاست بر پایه فناوریهای وارداتی شکل گرفتهاند و به ندرت موفق شدهاند مسیر تحقیق، توسعه و ارتقای فناوری را با تکیه بر ظرفیتهای داخلی طی کنند.
یکی از مهمترین موانع نوآوری در ایران، فقدان پیوند ارگانیک بین دانشگاه، صنعت و دولت است. در حالیکه کشورهای پیشرو در صنعت، با تشکیل اکوسیستمهای نوآوری، تعامل مستمر میان پژوهشگران، شرکتها و نهادهای سیاستگذار را تسهیل کردهاند، در ایران این پیوندها عمدتاً شکلی و سطحی باقی ماندهاند. پروژههای تحقیقاتی دانشگاهی، اغلب به دلیل عدم تقاضای واقعی از سوی صنعت، در همان مرحله مقاله باقی میمانند و تجاریسازی نمیشوند.
عامل دوم، ساختار رانتی و غیررقابتی بسیاری از صنایع بزرگ است. در غیاب رقابت آزاد، انگیزهای برای نوآوری وجود ندارد. زمانیکه یک بنگاه اقتصادی به واسطه انحصار یا حمایتهای خاص، بازار تضمینشدهای دارد، چرا باید ریسک سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه را بپذیرد؟ نتیجه آن است که بسیاری از بنگاههای صنعتی ایرانی، بهجای ارتقای فناوری، به حیات خود با همان مدلهای قدیمی ادامه میدهند.
در کنار این موارد، بیثباتی اقتصادی و تحریمهای خارجی نیز نقشی بازدارنده دارند. هرگونه برنامهریزی بلندمدت برای توسعه فناوری، نیازمند افق اقتصادی قابل پیشبینی است. اما شرایط اقتصاد ایران در دهههای اخیر، پرنوسان و همراه با موانع جدی در واردات تجهیزات، مواد اولیه، و حتی ارتباط علمی با جهان بوده است. این امر باعث شده است که توسعه فناوری در صنعت، نهتنها پرهزینه، بلکه بعضاً غیرممکن به نظر برسد.
نکته مهم دیگر، ضعف در سیاستگذاری صنعتی هوشمند و پایدار است. بسیاری از برنامههای حمایتی از صنعت، به جای هدایت به سمت فناوریهای نوظهور و آیندهمحور، به حفظ وضع موجود و صنایع سنتی تمایل دارند. این در حالی است که صنایع پیشرو در دنیا، با بهرهگیری از هوش مصنوعی، اتوماسیون، فناوریهای سبز و دیجیتالسازی، در حال بازآفرینی خود هستند؛ مسیری که صنعت ایران هنوز فاصله زیادی با آن دارد.
در نهایت، نباید از نقش فرهنگ سازمانی و مدیریت صنعتی نیز غافل شد. نگاه کوتاهمدت به سود، عدم توجه به سرمایه انسانی، و گریز از ریسک نوآوری، بخشی از واقعیت مدیریت در بسیاری از بنگاههای صنعتی کشور است. بدون تغییر در این نگرشها و جایگزینی آن با دیدگاههای فناورانه و توسعهمحور، انتظار جهش فناورانه در صنعت، دور از واقعیت است.
در مجموع، عبور از تله فناوری برای صنعت ایران، نیازمند تغییرات بنیادین است: از اصلاح ساختارهای حمایتی گرفته تا توسعه واقعی اقتصاد دانشبنیان، از بازتعریف روابط صنعت و دانشگاه تا تقویت رقابت و ایجاد انگیزه برای نوآوری. در غیر این صورت، تکرار مسیرهای پیشین، تنها به بازتولید صنعتی خواهد انجامید که در آن، نوآوری جایگاهی ندارد و آیندهای روشن برای آن متصور نیست.











