گیلان، به عنوان یکی از قطبهای کشاورزی کشور، سالهاست به واسطه تولید محصولات ارزندهای مانند برنج، چای، زیتون و فندق شناخته میشود. این محصولات نه تنها در بازار داخلی بلکه در بازارهای صادراتی نیز از جایگاه ویژهای برخوردارند. با این وجود، کشاورزان این منطقه همچنان با مشکلات جدی اقتصادی مواجهاند که مهمترین آنها سود پایین حاصل از فروش محصولات و حضور گسترده واسطهها در چرخه تولید و عرضه است. بررسی این موضوع نیازمند نگاهی عمیق به عوامل ساختاری، اقتصادی و اجتماعی است که باعث تداوم این وضعیت شدهاند.
اولین عامل مهم، ساختار سنتی و ناکارآمد زنجیره تأمین محصولات کشاورزی در گیلان است. کشاورزان غالباً به دلیل نبود زیرساختهای مناسب برای نگهداری، بستهبندی و فرآوری محصولات خود، ناچارند محصولاتشان را به صورت خام و بدون ارزش افزوده به واسطهها بفروشند. این واسطهها به دلیل کنترل جریان کالا، نقش تعیینکنندهای در قیمتگذاری دارند و عملاً بخش عمده سود ناشی از فروش محصولات به جیب آنها میرود. عدم وجود تعاونیهای قوی و سازمانهای حمایتی نیز مانع از توانمندسازی کشاورزان در این زمینه شده است.
از سوی دیگر، کشاورزان با محدودیتهای مالی و فنی روبرو هستند. نبود دسترسی به منابع مالی مناسب برای سرمایهگذاری در فناوریهای نوین کشاورزی، آموزشهای تخصصی و توسعه کشتهای جایگزین با بازدهی بالاتر، باعث شده است که بهرهوری کشاورزی پایین باقی بماند. این موضوع به صورت مستقیم در کاهش سود کشاورزان اثرگذار است. علاوه بر این، تغییرات اقلیمی و مشکلات زیستمحیطی نیز ریسک تولید را افزایش داده و درآمد کشاورزان را ناپایدار کرده است.
علاوه بر موارد فوق، بازار فروش محصولات کشاورزی نیز از شفافیت و پایداری لازم برخوردار نیست. نبود بازارهای تضمین شده و قیمتگذاری منصفانه باعث میشود کشاورزان در مقابل نوسانات بازار آسیبپذیر باشند. در نتیجه، آنها اغلب مجبورند محصولات خود را به قیمتهای پایینتر بفروشند تا نقدینگی فوری دریافت کنند و این امر بار دیگر سود نهایی آنها را کاهش میدهد.
از منظر سیاستگذاری نیز، ضعف در حمایتهای دولتی و ناکافی بودن برنامههای توسعهای، کشاورزان گیلانی را در شرایط دشواری قرار داده است. تخصیص ناکافی تسهیلات بانکی، نبود برنامههای حمایتی جامع برای توسعه صنایع تبدیلی و فرآوری محصولات، و عدم تسهیل در ورود کشاورزان به بازارهای صادراتی، همه از عواملی هستند که وضعیت اقتصادی آنها را تحت تأثیر قرار دادهاند.
در نهایت، باید گفت که برای بهبود وضعیت کشاورزان گیلانی، لازم است رویکردی جامع و چندجانبه اتخاذ شود. تقویت تعاونیهای کشاورزی، توسعه صنایع تبدیلی و بستهبندی، ارائه آموزشهای فنی و مدیریتی، بهبود زیرساختهای مالی و بازاریابی، و حمایتهای هدفمند دولت از جمله اقدامات کلیدی هستند که میتوانند سهم واسطهها را کاهش داده و سود کشاورزان را افزایش دهند. تنها از طریق هماهنگی بین کشاورزان، دولت و بخش خصوصی میتوان آیندهای بهتر برای کشاورزی گیلان رقم زد.











