گیلان، سرزمینی سبز و حاصلخیز که بهخاطر موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد و آبوهوای معتدل مرطوبش، به عنوان یکی از مهمترین قطبهای کشاورزی شمال ایران شناخته میشود، این روزها با چالشی جدی به نام تغییرات اقلیمی دست و پنجه نرم میکند. تغییراتی که نه تنها روند کشاورزی سنتی را تحت فشار قرار داده بلکه زیربنای اقتصادی جوامع محلی را نیز به مخاطره انداخته است.
تغییرات اقلیمی، شامل افزایش دما، تغییر الگوهای بارندگی و بروز نوسانات شدید جوی، به شدت در چند سال اخیر در گیلان محسوس بوده است. بهعنوان مثال، بارشهای نامنظم و گاهی سیلابی که جای خود را به خشکسالیهای کوتاهمدت داده، شرایط را برای کشت برنج که مهمترین محصول کشاورزی منطقه است، بسیار پیچیده کرده است. برنجکاران گیلانی که سالها به شیوههای سنتی و بر اساس آبوهوای پایدار فعالیت کردهاند، حالا باید با واقعیت جدیدی مواجه شوند که پیشبینی ناپذیری شدید در تولید محصول به همراه دارد.
از سوی دیگر، افزایش دمای هوا و تغییر فصلها موجب شده تا برخی آفات و بیماریهای گیاهی که پیشتر کمتر دیده میشدند، بهصورت گستردهای در مزارع گیلان شیوع پیدا کنند. این موضوع هزینههای سمپاشی و مراقبتهای زراعی را افزایش داده و به نوعی چرخه تولید را پیچیدهتر کرده است. نکته مهم اینجاست که کشاورزان عمدتاً فاقد منابع مالی و دسترسی به فناوریهای نوین مقابله با این چالشها هستند، که این خود وضعیت را بحرانیتر میکند.
در سطح اقتصاد محلی، وابستگی شدید به کشاورزی باعث شده که نوسانات تولید محصول، پیامدهای مستقیم و عمیقی بر درآمد خانوارها و بازار کار منطقه داشته باشد. کاهش محصول برنج نه تنها به کاهش درآمد کشاورزان منجر میشود، بلکه صنایع وابسته مانند شالیکوبی، حمل و نقل، فروشگاههای مواد غذایی و حتی گردشگری روستایی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، اقتصاد محلی گیلان به شدت آسیبپذیر و شکنندهتر از همیشه شده است.
از منظر اجتماعی، افزایش ناامنی اقتصادی و کاهش درآمد کشاورزان باعث مهاجرتهای فصلی و حتی دائمی جوانان از روستاها به شهرهای بزرگ شده است. این روند، علاوه بر تخریب بافت اجتماعی روستایی، ظرفیتهای توسعه پایدار منطقه را نیز کاهش میدهد و به نوعی چرخه معیوبی از فقر و تخریب محیط زیست ایجاد میکند.
با این حال، پاسخگویی به این چالشها نیازمند برنامهریزی هوشمندانه و حمایتهای گسترده دولتی و مردمی است. فناوریهای نوین کشاورزی، آموزش کشاورزان، توسعه سیستمهای آبیاری مدرن و اصلاح ساختارهای اقتصادی محلی از جمله راهکارهایی است که میتواند بخشی از این بحران را کاهش دهد. اما اجرای این برنامهها نیازمند اراده سیاسی قوی و همکاری مستمر نهادهای مختلف است که متأسفانه تا کنون به صورت فراگیر دیده نشده است.
در نهایت، مسئله تغییرات اقلیمی در گیلان بیش از آنکه یک بحران محیط زیستی باشد، یک بحران چندوجهی اجتماعی و اقتصادی است که اگر به آن توجه نشود، پیامدهای بلندمدت آن نه تنها کشاورزی بلکه کل ساختار زیستبومی و اقتصادی منطقه را تحت تأثیر منفی قرار خواهد داد. پس باید این واقعیت را پذیرفت که برای حفظ سرزندگی و پایداری گیلان، نیازمند تغییرات بنیادی و رویکردهای نوآورانه هستیم.











