گیلان، با توجه به موقعیت جغرافیایی خاص خود در شمال ایران و دسترسی به دریای خزر، همواره یکی از مناطق مهم برای توسعه صادرات غیر نفتی به ویژه به کشورهای حاشیه دریای خزر و روسیه بوده است. ظرفیتهای طبیعی، تولیدات کشاورزی و صنعتی، و نزدیکی به بازارهای هدف، این استان را به پلی مهم در تجارت منطقهای تبدیل کرده است. اما واقعیتهای موجود و چالشهای ساختاری، راه را برای توسعه صادرات هموار نمیکند و نیازمند بررسی دقیق و اصلاحات اساسی است.
اولین نکتهای که باید به آن اشاره کرد، وابستگی شدید گیلان به کالاهای کشاورزی مانند چای، برنج، مرکبات و محصولات دریایی است. این محصولات با وجود کیفیت بالا، به دلیل ضعفهای لجستیکی، بستهبندی ناکارآمد و نوسانات بازارهای هدف، از پتانسیل واقعی خود برای رقابت در بازارهای روسیه و کشورهای حاشیه خزر بهرهمند نشدهاند. برای مثال، ناهماهنگی در استانداردهای صادراتی و نبود زیرساختهای حمل و نقل سریع و مطمئن باعث شده که بسیاری از تولیدات گیلان به موقع به مقصد نرسیده و کیفیت خود را از دست بدهند.
از سوی دیگر، مسأله تحریمها و محدودیتهای سیاسی اقتصادی بین ایران و کشورهای غربی، علیرغم اینکه دسترسی به بازار روسیه و حاشیه خزر را در ظاهر تسهیل کرده، در عمل باعث شده تعاملات تجاری گیلان با این کشورها نیز با موانعی مواجه شود. کمبود ابزارهای مالی مدرن و مشکلات بانکی، عدم وجود ضمانتهای معتبر و اطمینان لازم در تبادلات مالی، از جمله عواملی هستند که صادرکنندگان را دچار مخاطره میکند.
چالش دیگر، رقابت شدید کشورهای منطقهای و حتی خود روسیه با محصولات مشابه است. کشورهای آسیای میانه و قفقاز، با برنامههای توسعه صادرات و حمایتهای دولتی قوی، توانستهاند جایگاه خوبی در بازارهای مشترک به دست آورند و این موضوع، صادرکنندگان گیلان را تحت فشار قرار داده است. به ویژه در بخشهای کشاورزی که کیفیت محصولات این کشورها با هزینه کمتر و دسترسی سریعتر به بازارها همراه است، بازارهای گیلان به طور جدی تهدید میشود.
علاوه بر این، نبود هماهنگی بین نهادهای دولتی، سازمانهای توسعه صادرات و بخش خصوصی در گیلان، یک مشکل ساختاری بزرگ به شمار میرود. برنامهریزیهای کلان اغلب بدون در نظر گرفتن شرایط واقعی تولیدکنندگان و بازارهای هدف انجام میشود و این عدم همراستایی باعث شده فرصتهای طلایی تجارت منطقهای از دست برود. همچنین، فقدان آموزشهای تخصصی به صادرکنندگان و عدم آشنایی کافی با قوانین و استانداردهای بازارهای روسیه و کشورهای خزر، ریسک شکست در معاملات را افزایش داده است.
نکته مهم دیگر، مسائل زیستمحیطی و تغییرات اقلیمی است که بر تولیدات کشاورزی گیلان اثرگذار بوده و به نوعی کیفیت و کمیت محصولات صادراتی را تحت تاثیر قرار داده است. در شرایطی که تقاضا برای محصولات ارگانیک و با کیفیت در بازارهای هدف رو به افزایش است، عدم توجه به این مسائل میتواند به کاهش سهم گیلان در صادرات منجر شود.
در پایان، توسعه صادرات غیر نفتی گیلان به روسیه و کشورهای حاشیه خزر اگرچه دارای ظرفیتهای بالقوه فراوانی است، اما بدون اصلاح ساختاری، بهبود زیرساختها، ایجاد ثبات در روابط مالی و اقتصادی و افزایش مهارتهای صادرکنندگان، نمیتواند به جایگاه واقعی خود دست یابد. تصمیمگیران و فعالان اقتصادی باید با نگاهی چالشی و واقعگرایانه به این معضلات بپردازند و برنامهریزیهای خود را بر اساس تحولات منطقهای و بینالمللی تنظیم کنند.











