در سالهای اخیر، گیلان – استانی که روزگاری به پویایی اقتصادی، کشاورزی پررونق و ظرفیتهای انسانی غنی شهرت داشت – با پدیدهای آرام اما عمیق روبهروست: مهاجرت فزاینده جوانان. این موج خروج نیروی جوان و تحصیلکرده، صرفاً یک اتفاق جمعیتی نیست؛ بلکه نشانهای از تغییرات ساختاری در اقتصاد، فرهنگ و حتی هویت اجتماعی گیلان است.
اگرچه در نگاه نخست، گیلان با برخورداری از موقعیت جغرافیایی ممتاز، منابع طبیعی غنی، گردشگری چهارفصل و زیرساختهای ارتباطی، باید یکی از قطبهای اشتغال و سرمایهگذاری کشور باشد، اما واقعیت میدانی حاکی از شکاف عمیقی میان ظرفیتها و بهرهبرداری واقعی از آنهاست. بخش بزرگی از جوانان استان، بهویژه فارغالتحصیلان دانشگاهی، در جستوجوی فرصتهای شغلی و درآمدی پایدار، راهی کلانشهرهایی چون تهران، اصفهان و حتی کشورهای همسایه شدهاند.
این مهاجرت، تنها به معنای خروج نیروی کار نیست؛ بلکه انتقال سرمایه انسانی، ایده، خلاقیت و انرژی تولیدی است که میتواند در همان سرزمین بومی، منشأ تحول اقتصادی باشد. از دست دادن این سرمایه نرم، در بلندمدت اثری عمیقتر از کمبود منابع مالی خواهد داشت. کارگاههای کوچک محلی، استارتآپهای نوپا، بخشهای خدماتی و حتی کشاورزی سنتی، همگی از کمبود نیروی جوان و نوآور رنج میبرند.
در مقابل، اقتصاد استان به سمت فعالیتهای کوتاهمدت، موسمی و گاه غیررسمی سوق یافته است؛ اقتصاد گردشگری که در نیمه سال رونق دارد و در نیمه دیگر، سکون و رکود. این ناپایداری باعث شده که سرمایهگذاری بلندمدت در استان جذاب نباشد و چرخه مهاجرت همچنان تکرار شود. درواقع، گیلان در حال تبدیل شدن به «استان مقصد برای گردشگران» و «استان مبدأ برای مهاجران جوان» است؛ تناقضی تلخ در دل طبیعتی سرسبز.
از سوی دیگر، باید پذیرفت که مهاجرت جوانان تنها محصول مشکلات اقتصادی نیست؛ احساس بیافقی، نبود مشارکت مؤثر در تصمیمگیریهای محلی و ناکافی بودن بسترهای حمایت از کارآفرینی، از عوامل مؤثر در این روندند. بسیاری از جوانان گیلانی نه از سر میل به ترک وطن، بلکه از سر ناامیدی نسبت به تحقق فرصتهای برابر در زادگاه خود، به مهاجرت تن دادهاند.
راه برونرفت از این چرخه، صرفاً در جذب سرمایه مالی خلاصه نمیشود؛ بلکه نیازمند بازتعریف رابطه حاکمیت محلی با نسل جوان است. اگر گیلان بتواند از ظرفیتهای انسانی خود در قالب تعاونیهای نوآور، شرکتهای دانشبنیان بومی، گردشگری پایدار و صنایع خلاق استفاده کند، مهاجرت بهجای تهدید، میتواند به فرصت بازگشت و انتقال تجربه بدل شود.
امروز گیلان بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازگشت نگاه به درون است؛ نگاهی که جوانان را نه بهعنوان نیروی مهاجر، بلکه بهعنوان معماران آینده اقتصاد استان ببیند. در غیر این صورت، این مهاجرت خاموش، آرامآرام نهفقط نیروی کار، بلکه جان اقتصادی گیلان را با خود خواهد برد.








